خدا، افتاده در گودال اشکم همه خندان و من دنبال اشکم تن ِ زخمی و خستم را بپوشان هوا سرد است و من پامال اشکم
ماه: می 2018
شعر کاسه ی خون / ابوالقاسم کریمی
زمین در کاسه ای از خون گرفتار بشر در پنجه ی بی رحم اجبار ورق های کتاب سرخ تاریخ نگین خوش تراش دستِ تکرار
شعر دل انسان/ابوالقاسم کریمی
دل انسان به حرص و کینه چرکین کویر آلوده و دریاچه غمگین مصیبت ها به دوشش دارد آن کس که میخواهد جهان را بهتر از این
شعر کشتی شکسته/ابوالقاسم کریمی
شبیه کشتی در هم شکسته قطار زندگی از هم گسسته غروب زخمی فصل زمستان به دوش خسته ی کارون نشسته
شعر شهر کویری /ابوالقاسم کریمی
در این شَهر کویری ابر خسته کنارِ ماه پاییزی نشسته گرفته غم گلوی نازکش را نمیدانم دلش را کی ، شکسته
تماس با من
ابوالقاسم کریمی فرزند زمین 09368814683
سلام
سلام
سلام دنیا!
به وبلاگستان خوش آمدید. این نخستین نوشتهی شماست. میتوانید آن را ویرایش یا پاک کرده، سپس وبلاگنویسی را آغاز کنید!